شبی از شبها حضرت امام سجاد(ع)در نماز بودندو با خلوص نیت خدا را عبادت می کردند .شیطان خواست کاری کند که امام را از نماز و عبادت منصرف کند ،حتی به کوتاه کردن نماز باشد.شیطان به شکل ماری بزرگ درآمده و جلوی امام رفت و آمد می کرد تا امام را بترساند ولی حضرت ملتفت او نشد.داخل سجاده ی امام آمده ،باز ایشان متوجه نشد.پس از آن انگشت پای امام را در دهان گرفت و فشار داد به طوری که پای امام مجروح شد .باز آن حضرت متوجه نشد و نماز خود را به پایان رسانید .بعد از آن حضرت دانست که آن شیطان است و او را لعن کرد و فرمود دور شو و باز متوجه نماز و عبادت شد .ناگهان صدایی شنید که می گوید:انت زین العابدین (تو زینت عبادت کنندگان هستی) و آن را سه بار تکرار کرد .و از آن بعد حضرت با این اسم ملقب شد و در میان مردم مشهور شد.
نظرات شما عزیزان: